۱۹ اردیبهشت ماه

۱۴۰۳

قباله سفر

شماره مطلب:

                              یکم

فکر می‌کنم عشق به سفرنامه نویسی از همون سال‌هایی شروع شد که خودم در واقع شروع کردم به خوندن کتاب‌های سفرنامه.

با خودم می‌گفتم وقتی من انقدر لذت می‌برم و غرق می‌شم تو لا به لای سطرهای سفرنامه‌ی بقیه، جوری که انگار خودم سفر رفتم، چرا سعی نکنم این حس رو از طرف خودم با بقیه تقسیم کنم؟

کاپادوکیا، بالن سواری، بهار ۲۰۱۵

الآن که اینو می‌نویسم، بازی زندگی من رو رسونده به جایی که «دوبی» زندگی می‌کنم.

خیلی ازم می‌پرسن که اینجا رو برای زندگی همیشگی می‌بینی یا جابه‌جا می‌شی؟

راستش اصلا نمی‌دونم. من آدمی نیستم که بتونه برنامه‌ی طولانی مدت داشته باشه. یه حالتِ «حالا می‌ریم ببینم ته‌ش چی می‌شه.»

الآن به این‌جا می‌گم خونه.

ولی این‌طوری هم نیستم که اینجا حالت معلق داشته باشم. در عین حال انقدری سفت نیستم که بگم نمی‌تونم کنده شم.

احساس می‌کنم بزرگترین کنده‌-شدنِ عمرم رو تجربه کردم و دیگه دفعه‌های بعد هیچ چیز به اون سختی نخواهد بود.

دبی

دوبی، بهار ۲۰۲۳

من هیچ‌وقت از اونایی نبودم که بگم سفر کردم تا خودم پیدا کنم. برای من این شکلی بود که سفر برام شناخت بیشتر از خودم و اونچه که تو زندگی می‌خوام به همراه داشت.

خودم رو پیدا نکردم، اما با گوشه‌های خودم بیشتر آشنا شدم.

اتریش، تابستون ۲۰۱۹

پراگ، تابستون ۲۰۱۹

بوداپست

بوداپست، تابستون ۲۰۱۹

بمبئی، تابستون ۲۰۱۴

خلاصه که همیشه بهونه‌ «پیدا نکردن جای درستی برای نوشتن» بود.

ولی حالا که جای درستش هست، امیدوارم کنارهم بتونیم به خیلی‌ جاها سفر کنیم..

کره

سئول، بهار ۲۰۱۷

ژاله

امضا: